کد مطلب:315073 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:273

دلیل اهل سنت بر اجماع امت
اهل سنت با تمسك به این حدیث از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله كه:

لا تجتمع امتی علی الخطاء،

لا تجتمع امتی علی الضلالة،

امت من بر خطا و بر گمراهی اجتماع نمی كنند.

اجماع امت را این گونه بیان می كنند:

تمام صحابه و امت در سقیفه بر خلافت ابوبكر اجماع نموده اند و اجماع امت حجت و اطاعت آن اجماع واجب است.

هم چنین می گویند: چون خلیفه اول و دوم از حضرت علی علیه السلام بزرگتر بودند، به دلیل كبر سن، آنها به خلافت انتخاب شدند.

البته می گویند: ما این عقب افتادگی از حیث خلافت را برای علی - كرم الله وجهه (علیه الصلوة و السلام) نقص نمی دانیم، چون افضلیت ایشان نزد همگان ثابت است.





[ صفحه 187]



در پاسخ به اختصار باید گفت:

اولا: معنای حدیث این است تمام امت من بر خطا و گمراهی اجتماع نمی كنند و اضافه نمودن «ی» به «امت» افاده ی عموم می كند. پس هرگاه تمام امت پیامبر بدون استثناء بر امری اتفاق نمایند، آن امر خطا نمی باشد؛ زیرا خداوند همواره گروهی از خواص امت را قرار داده است كه حق با ایشان و ایشان با حق هستند؛ یعنی حجت خدا همواره در میان آنان است. پس در هنگام اجماع آن طایفه ی حق و آن حجت حق مانع اجتماع امت بر خطا می شوند.

هم چنین خلافت كه حق تمام مردم است باید با نظر و دخالت قاطبه ی مردم انجام و انتخاب و تصویب شود.

حال باید پرسید: آیا در آن چند روزه ی وفات پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در محل سقیفه - كه فضای سرپوشیده ی كوچكی بوده است - چنین اجماعی از تمام امت پیامبر تشكیل شده است یا نه؟

اگر گفته شود: آن عده ی كم، بزرگان از صحابه بوده اند؛ ولی به زور اجماع واقع شده است، باید گفت: آیا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله انتخاب خلیفه را به اجماع واگذار نموده بوده اند و دست خود را از دخالت در این امر مهم بسته بودند، یا خیر؟

آیا این امر را به چند نفر واگذار نموده بودند تا با سیاست بازی و براساس دشمنی ها و خلق و خوی قبیله ای یك نفر را انتخاب كنند؟

آیا سایر مسلمانان سرزمین های دیگر اسلامی مانند مكه، یمن، طائف، و حبشه حق نظر و رأی در تعیین خلیفه نداشتند؟

اگر دسیسه ای در كار نبود چرا صبر نكردند تا نظر تمام مسلمانان در امر باعظمتی مانند خلافت جمع شوند تا اجماع امت مصداق حقیقی پیدا كند؟

حتی اگر گفته شود: اجماع كبار صحابه بوده است، آیا واقعا آن تعداد محدود



[ صفحه 188]



از صحابه فقط بوده اند و در سایر سرزمین اسلامی و حتی در مدینه، بزرگان صحابه وجود نداشته اند تا نظرشان محترم شمرده شود؟

هم چنین با توجه به این كه تنها دلیل اهل سنت بر حقانیت سقیفه حدیث مذكور است، در كدام قسمت حدیث مسأله عقلا و كبار صحابه بیان شده است؟ در حالی كه عبارت «امتی» عمومیت تمام امت را می رساند، نه خصوصیت عده ی كمی حتی اگر عقلا و فضلا باشند.

اهل سنت در پاسخ می گویند: چون امر خلافت مهم بود و ممكن بود دسیسه هایی در كار باشد، برای خبر كردن تمام مسلمانان فرصت كافی نبود، در نتیجه با عجله در سقیفه جمع شدند و پس از صحبت هایی، عمر - كه مرد سیاستمداری بود!! - صلاح امت را در آن دید كه با ابوبكر بیعت كند و عده ای هم تبعیت نمودند، ولی جمعی از انصار و قبیله خزرج به پیروی از سعد بن عباده بیعت ننموده از سقیفه خارج شدند.

بنابراین، اهل سنت می گویند: در روز سقیفه اجماعی واقع نشد؛ بلكه ابوبكر روی حسن سیاست به عمر و ابوعبیده ی جراح تعارف كرد و آنها نیز به او تعارف كردند و فوری روی سیاست بازی، بیعت كردند تا بعدها به مرور زمان بیعت توسعه پیدا كرد.

محمد بن جریر طبری در صفحه 457 جلد دوم تاریخ خود و دیگران این گونه نوشته اند:

مسلمانان در سقیفه برای شور در امر خلافت جمع نشدند بلكه دو قبیله ی اوس و خزرج می خواستند از میان خودشان امیر انتخاب كنند كه ابوبكر و عمر رسیدند و از این اختلاف به نفع خود بهره برداری كردند.

چنانچه به گفته اهل سنت فرصت خبر كردن تمام مسلمانان نبود لااقل می شد اردوی اسامة بن زید را از آن بیعت آگاه می كردند، اردویی در نزدیكی مدینه بود



[ صفحه 189]



و بسیاری از بزرگان صحابه به پیروی از فرمان پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در آن اردو بودند؛ بلكه شخص اسامة كه به دستور پیامبر، امیر و فرمانده لشكری بود كه عمر و ابوبكر هم در آن سپاه تحت فرماندهی او بودند.

تمام مورخین نوشته اند: اسامه پس از این كه شنید با دسیسه ی سه نفر خلیفه تراشی شده و بدون شور با مردم با یك نفر بیعت نموده اند به مدینه برگشت و به مسجد آمد و فریاد زد: این چه غوغایی است برپا نموده اید؟ با اجازه ی چه كسی خلیفه تراشی كرده اید؟ شما چند نفر چه كاره بودید كه بدون شور با مسلمانان و بزرگان صحابه تعیین خلیفه نمودید؟

عمر جهت استمالت پیش آمد و گفت: ای اسامه! كار تمام شده و بیعت واقع گردیده، بیا تو هم بیعت نما.

اسامه عصبانی شد و گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله مرا امیر شما قرار داده و عزل هم نگردیده ام چگونه بیایم با مأمورین خود بیعت نمایم؟

این محاجه بسیار طولانی است كه به اختصار بیان شد.

با این حال فرض كنیم كه اردوی اسامه دور بوده است، آیا از سقیفه تا منزل پیامبر صلی الله علیه و آله كه جنب مسجد بود فاصله آنقدر زیاد بود كه نمی شد علی علیه السلام را هم - كه به اتفاق فریقین، عضو مؤثر در جامعه بود - و عباس عموی پیامبر و بنی هاشم را كه عترت و مورد توصیه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بودند و كبار صحابه را كه در خانه ی پیامبر بودند، خبر نمود تا در سقیفه حاضر شوند و از رأی آنها استفاده شود؟

در حالی كه غالب راویان مورد وثوق و مورخین بزرگ اهل سنت، از قبیل: فخر رازی، جلال الدین سیوطی، ابن ابی الحدید، طبری، بخاری و مسلم به عبارات مختلف بیان كرده اند كه حتی در خود مدینه هم اجماع واقع نشد، بلكه تمام بنی هاشم - كه عدیل القرآن بودند - و عموم اصحاب به استثنای سه نفر بقیه موقع رأی دادن به خلافت حاضر نبودند و پس از شنیدن، كاملا آن را مورد اعتراض قرار دادند.



[ صفحه 190]



احتجاجات صحابه بزرگ در تاریخ ثبت شده است كه هر كدام با دلایل كافی و وافی این كار را تقبیح نمودند. در كتاب های معتبر اهل سنت علاوه بر تمام بنی هاشم حداقل نام هجده نفر از بزرگان صحابه را كه به مخالفت برخاسته اند، ذكر نموده اند.

به علاوه، به استناد احادیث معتبر ثقلین و سفینه تمسك به اهل بیت، موجب نجات و عدم هلاك و گمراهی است. بنابراین، اگر در آن اجتماع، صحابه كبار و اهل بیت پیامبر - سلام الله علیهم اجمعین - حضور داشتند مسلما اجماعی بود كه به خطا نمی رفت و امت اسلامی راه صحیح خود را می یافت.

بنابراین، دلیل اجماع كاملا باطل و خلاف واقع است.

در پاسخ دلیل دوم باید گفت: آیا در آن زمان مسن تر و بزرگ تر از ابوبكر در میان اصحاب نبود تا به دلیل كبر سن به خلافت برگزیده شود؟ اگر شرط سن ملاك است، پس در آن زمان پدر ابوبكر (ابوقحافه) كه زنده بود باید انتخاب می شد. هم چنین در تاریخ مسلم است كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله هنگام خروج از مدینه برای غزوه تبوك با توجه به توطئه هایی كه منافقین جهت آشوب در مدینه فراهم كرده بودند، علی علیه السلام را تعیین فرمود تا در مدینه بماند و با قوت قلب و حسن سیاست مدینه را اداره و عملیات منافقین را خنثی نماید. مگر در آن زمان افراد مسن تر نبودند كه پیامبر صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را انتخاب كرده و فرمودند:

انت خلیفتی فی اهل بیتی و دار هجرتی.

تو در خانواده ام و در مدینه كه خانه هجرت من است جانشین من هستی.

این عمل پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله بزرگ ترین دلیل است كه در تعیین خلافت و ابلاغ رسالت سن و سالخوردگی مدخلیت ندارد. اگر با وجود پیران سالخورده، جوان نورس را نباید به كار گماشت، چرا در موقع نزول آیات اول سوره برائت و برای



[ صفحه 191]



قرائت آیات بر اهل مكه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله ابوبكر و عمر را تعیین، سپس برگرداند و علی علیه السلام را مأمور ابلاغ آیات نمود؟! و نیز چرا برای هدایت اهل یمن علی علیه السلام را مأمور نمود؟!

بنابراین، شرط اصلی خلافت پیامبر صلی الله علیه و آله مانند نبوت، جامعیت كامل است و هر فردی كه جامع تمام صفات عالی باشد، خواه جوان یا پیر از طرف خداوند به این سمت انتخاب می شود.